بدون عنوان
رم سلام شب گذشته پس از بازگشت از بهشت زهرا تصمیم گرفتیم که به دیدن عمو رضا و خانواده اش برویم و وقتی رسیدیم دیدیم که عمو و خانواده اش دم در هستند و منتظر خانواده زن عمو فاطمه تا به پارک بروند هرچه تعارف کردیم که وقتی دیگر می اییم و مزاحم نمی شویم قبول نکردند و ما را به خانه شان دعوت کردند و بعد از تماشای مسابقه ی والیبال ایران و آرژانتین که بسیار دیدنی هم بود و خوردن میوه خانواده زن عمو فاطمه هم رسیدند و ما را هم دعوت کردند که برویم پارک و ما هم با جان و دل پذیرفتیم شب آرام و خوبی بود و بسیار خوش گذشت خدا را شکر جوجه خوردیم و گفتیم و خندیدیم و بسیار چسبید و شما پسر عزیزم آنقدر با پسر عموهای ریش و سبیل دارت بازی کردی ...
نویسنده :
مامان
20:35