امیرحسامامیرحسام، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره

تنها برای دل یگانه فرزندم امیر حسام

پراکنده از هر جا

1394/1/29 20:32
نویسنده : مامان
68 بازدید
اشتراک گذاری
پسر عزیزم سلام

 

بالاخره با کمک قور قوری جانی که هدیه ی عمه سمیه جانت بود توانستیم آزمایش ... را بگیریم خدا را شکر خدا عمه جانت را خیر بدهد داشت کم کم محال می شد ممنونم عمه اش...

جواب آزمایش خودم را هم گرفتیم یک ویروس خطرناک بوده است و باید آنتی بیوتیک ها را تا دانه ی آخر استفاده کنم و دوباره آزمایش بدهم اما خودم می دانم که حالم خوب است خدا را شکر 

علی جان پسر عموی عزیزم جای مامان خالی نباشد موفق به تماس نشدم اما جای کامنت هایت که بلافاصله بعد هر پست می آمد حسابی خالی است هر جا هستی خوب و سلامت باشی...

دیشب شام را مهمان بابا علی جانمان در باغی در لواسان بودیم و حسابی خوش گذشت هوا به شدت سرد بود و مور مورمان می شد امشب هم میلاد امام رضا جانمان است و ما تنهاییم مامان جون تفرش است و در حال رسیدگی به خانه ای که در آنجا داریم و از ابوالفضل که بی معرفت شده است خیلی وقت است خبر ندارم و حامد هم پیش ماست از بابا علی جان تعدادی از عکس های اول ازدواجمان را روی تخته شاسی عیدی گرفتم شب میلاد بر همه مبارک باشد خوش باشید و خرم...

بعدا نوشت :هوای سرد و دلچسب لواسان کار خودش را کرد آن مور مور شدن های دوست داشتنی شد سرماخوردگی شدید من و پسر نازنینم پرده ی گوشم انگار دارد پاره می شود امیر حسام هم به خس خس افتاده است تعجب می کنم چرا ما اینقدر ضعیف و سوسول شده ایم قبل تر ها پهلوانی بودیم برای خودمان...

+ نوشته شده در شنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۷ بعد از ظهر توسط مامان |  آرشیو نظرات
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)