روزهای مادر وپسری
پسر نازنینم سلام دیروز و امروز هوا بسیار پاییزی بود و هر چه هوا پاییزی تر بشود حال من هم بهتر است صبح که از خواب بیدار شدی و نوم نومت را خوردی گفتی مامان توباسی(توپ بازی) با هم حسابی فوتبال بازی کردیم بعد هو هو چی چی که عاشقش هستی بازی کردیم بعد هم اتاقت را مرتب کردیم اما باز هم هر دو انرزیمان کاملا تخلیه نشده بود تمام حیوانات ریز و درشت و عروسک های پولیشی ات را آوردیم و روی مبل ها چیدیم و برای خودمان باغ وحش درست کردیم و با هم غرق شدیم در رویا تصور کردیم که هر کدام از مبل ها یک قفس است و توی بعضی هایشان حیوانات اهلی و توی بعضی دیگرشان حیوانات وحشی مثل شیر پولیشی خندان و ببر پولیشی خندان تر و غیره است و سر صبر و حوصله هر کدام را ب...
نویسنده :
مامان
20:26