بدون عنوان
پسر عزیز من سلام امروز شیشه ی شربت را گرفته ای دستت و می گویی : این شبته دائویه فکر نتونی جائویه (این شربته داروئه فکر نکنی جاروئه ) و همراه گفتنش بالا و پایین میپریدی فکر کنم اولین شعر زندگی ات را گفتی یعنی همین که توانستی با دارو و جارو قافیه بسازی برای من یک دنیاست نازنینم... وقتی می خواهی چیزی را برداری و نمی توانی می گویی مامان اسازه میدی اینو به من بدید(اجازه می دی اینو به من بدی) میگویم امیرحسام .... و شما پسر نازنینم میگویی ئه پیسئه مققد میشه (یه پسر موفق میشه) به ماشین باری ات می گویی : ماشین گشنگیه من تو هم شممت کا نمی اونه (ماشین قشنگم تو هم شکمت کار نمی کنه ) عب...
نویسنده :
مامان
20:47