بدون عنوان
امروز شیشه ی شربت را گرفته ای دستت و می گویی :
این شبته دائویه فکر نتونی جائویه (این شربته داروئه فکر نکنی جاروئه ) و همراه گفتنش بالا و پایین میپریدی فکر کنم اولین شعر زندگی ات را گفتی یعنی همین که توانستی با دارو و جارو قافیه بسازی برای من یک دنیاست نازنینم...
وقتی می خواهی چیزی را برداری و نمی توانی می گویی مامان اسازه میدی اینو به من بدید(اجازه می دی اینو به من بدی)
میگویم امیرحسام .... و شما پسر نازنینم میگویی ئه پیسئه مققد میشه (یه پسر موفق میشه)
به ماشین باری ات می گویی : ماشین گشنگیه من تو هم شممت کا نمی اونه (ماشین قشنگم تو هم شکمت کار نمی کنه ) عب ناهه منم کا نمی اونه (عیب نداره مال منم کار نمی کنه)
وقتی می خواهی من را صدا کنی میگویی مامان خوبیه من مامان قشنگیه من (مامان خوب و قشنگ من) و من دلم می خواهد این صدا کردنت حالا حالا ها طول بکشد
دوستت دارم پسر عزیز من ...