امیرحسامامیرحسام، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره

تنها برای دل یگانه فرزندم امیر حسام

بدون عنوان

1394/1/29 20:49
نویسنده : مامان
70 بازدید
اشتراک گذاری
پسر عزیزم سلام 

 

این روزها پر است از اتفاقات خوب یکشنبه ها با بابا علی جان میروی فوتبال و با عموها و پسر عموها همبازی میشوی گاهی هم میروید استخر شب ها میرویم پارک و بازی میکنیم و پیاده روی تمام پارک پر میشود از صدای خنده هایمان .با هم تاب میخوریم و میدویم و دوپایی میپریم روی برگهای زرد چند روز قبل ناهار خانه عمو احمد بودیم همه خاله ها و دخترخاله ها هم بودند و حسابی با بچه ها بازی کردی و خوش گذراندی تئاتر رفتیم و چند باری هم سمینارهای دکترفرهنگ دیشب هم مامان جون و دایی حامد مهمانمان بودند دلم میخواهد هرکدام از اینها را جدا بنیوسم توی هر کدام از احساسم نسبت به تو بگویم و از همه خوشی ها و قندهایی که توی دلمان آب میشود اما این روزها سریع تر از آنچه که فکرش را بکنیم داری بزرگ میشوی و دلم میخواهد مدتی نوشتن را کنار بگذارم و این بزرگ شدن دوست داشتنی را فقط تماشا کنم همین دلم نمیخواهد روزی تمام این لذت ها را تنها با خواندن پست هایم به خاطر بیاورم دلم میخواهد تمام شیرینی این لحظه ها را به عمق جانم بسپارم دوستت دارم پسر عزیزم خیلی دوستت دارم ...

+ نوشته شده در شنبه یکم آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر توسط مامان |  9 نظر
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)