برف میبارد به روی خار و خاراسنگ...
واااای امیرحسام جان داره برف میاد اونم سنگین و زیاد از اونایی که میشینه و میشه باهاش آدم برفی درست کرد دست هم رو گرفتیم و چرخیدیم و دست زدیم و هورا کشیدیم و ذوق کردیم با بابا علی جانمون تماس گرفتم و با کلی جیغ و ویغ خبر دادم که داره برف میباره با تعجب گفت :جدی میگی ولی اینجا آفتابیه و حتی من شیشه ماشین رو هم کشیدم پایین تا کمی هوا بخورم البته دیروز هم برف بارید اما به سنگینی امروز نبود و بعد از دو سه ساعتی تموم شد فعلا نمیدونم دقیقا چی دارم میگم از زور هیجان برمیگردم و میگم که دیروز و روز قبل ترش کجاها بودیم و چه کارهایی کردیم دوست دارم پسر عزیزم...
+عنوان این پست مربوط میشه به یکی از تمرینای تئاتر دوران دانشجویی که هر وقت که برف میاد من رو یادش میندازه یادش بخیر...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی