وحید و سعید معتکف می شوند!!!!

امیر حسام جان امسال سعید و وحید پسر عمو هایت معتکف شده اند باور می کنی همه ی ما هم وقتی شنیدیم حسابی خندیدیم آنقدر خندیدیم که چشمانمان اشکی شد آن هم وقتی شنیدیم که برای شب جمعه که اعتکاف تمام می شود هم لباس برده اند تا بروند و به قول خودشان دور دور کنند اما در خلوت خودم را می گویم به حالشان غبطه خوردم که خدا همین سعید و وحید را با همان نماز های یکی درمیانشان دعوت کرده است و خریده است به همین خاطر از بهشت زهرا که برگشتیم به بابا علی جان پیشنهاد دادم که برویم مسجد و برایشان بستنی و فالوده بخریم و بعد از یک روز روزه گرفتن کمی سر حال بیایند بابا علی می خندید و می گفت از همه خوشتیپ تر بودند برای خاله زهرا و خاله فاطمه و نجمه هم خریدیم اما نگذاشتند به دستشان برسانیم و فقط نام خانوادگی شان را پرسیدند خاله ها اعتکاف را به نیت بابا جان انجام می دهندبه حال و روز بابایم غبطه می خورم .راستی وحید خواب بابایم را دیده است می گوید اعتکاف را با سعیدبه یاد بابا شروع کرده اند انشاالله قبول همه گی شان باشد و به خواسته های دلشان برسند و حسابی خوش بگذرد آمین

دوستت دارم پسر نازم